پر بازدیدترین
خبر های ورزشی
آمار سایت
امروز
-1
دیروز
-1
هفته
-1
ماه
-1
کل
-1
 
کد مطلب: 115171
علل سقوط مرسي: پيامدها و آثار
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 703

به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، وضعيت امروز مصر خبر از آينده نه چندان آرام خاورميانه مي دهد. چرا که به تعبير بسياري از کارشناسان حذف محمد مرسي از نظام سياسي مصر تنها به خود او و وضعيت داخلي مصر باز نمي گردد بلکه موجي عظيم در منطقه به خصوص در کشورهايي چون ترکيه، عربستان و قطر که مهمترين هم پيمانان منطقه اي محمد مرسي به حساب مي آمدند به راه خواهد انداخت. به عبارت ديگر بسياري از کنشگران تاثيرگذار در روي کار آمدن مرسي چه در داخل و چه در خارج از مصر بي ترديد تحت تاثير پويايي هاي نوين درون مصر قرار خواهند گرفت. براي بررسي وضعيت آينده مصر و منطقه بايد به چند سوال اساسي پاسخ داده شود:

1- حرکت نظاميان مصر تحت تاثير چه علل و عواملي بود؟

2- چرا محمد مرسي حذف شد؟

3- نقش غرب و آمريکا در اين معادلات چگونه رقم خورد؟

1- محمد مرسي به وسيله يک مکانيسم دموکراتيک رئيس جمهور مصر شد. اگر چه ميزان آراي وي از همان ابتدا شکننده بود ولي در هر شکل و با هر قرائتي بايد اذعان کرد که او راي اکثريت مردم مصر را به از آن خود کرد. لذا بايد توجه داشت که با وجود مشکلات و سياست هاي بعضاً نادرست از سوي مرسي نظير موضع گيري در قبال مسئله سوريه، موضعگيري درقبال مقاومت در منطقه، حمايت از نظام ظالم بحرين، استمرار روابط سياسي با رژيم جعلي اسرائيل و . . .، ولي در هر صورت وي توسط مکانيسم دموکراتيک به قدرت رسيده بود.

بر اين اساس اقدام ارتش مصر در خلع رئيس جمهور منتخب مردم را بايد کودتايي عليه يک دولت به اصطلاح اسلام گرا قلمداد کرد. دولتي که به لحاظ اسلام گرايي تنها به ظاهري از اسلام کفايت نموده بود. اسلام گرايي اي که بهترين نمود خارجي و پيشين آن در ترکيه و در قالب اردوغانيسم ظهور يافته بود. بر اين اساس اقدام ارتش مصر در براندازي دولت مرسي را هرچند در ظاهر بايد تحت عنوان کودتا نام برد لکن با بررسي جايگاه ارتش در ساختار سياسي مصر واضح است که اين اقدام ارتش داراي پشتوانه عظيم مردمي نيز بوده است به گونه اي که به قرينه برخي آمار و اطلاعات چيزي حدود 35 ميليون نفر در تجمعات روزهاي اخير مصر در مخالفت با سياستهاي دولتهاي مرسي از طيفهاي گوناگون ليبرال، اسلامگرا، ملي و قس عليهذا حضور داشته اند.

حال آنکه به روايت همان منابع خبري شمار موافقين با محمد مرسي در کف خيابانهاي مصر چيزي کمتر از يک چهارم از مردم مصر را شامل مي گردد. نتيجه آنکه اقدام ارتش مصر به رهبري ژنرال السيسي در برکناري محمد مرسي رهبر اخواني مصر را بايد در قالب حرکتي در راستاي خواست بخش عظيمي از مردم مصر تبيين نمود.

2- پيرامون علل و عوامل اصلي در حذف محمد مرسي بايد نگاهي جامع و کلان نگر را مورد توجه قرار داد. مي توان از دو زاويه به اين مسئله نگاه کرد. يکي از زاويه مسائل دروني مصر و ديگري از زاويه مسائل بيروني و متغير ساختاري.

الف) از لحاظ داخلي دولت مرسي ايرادهاي فراواني داشت. نوع برخورد حذفي دولت مرسي با رقباي سياسي و مواضعي که اتخاذ مي کرد به گونه اي بود که بيش تر از اين که به دنبال جذب حداکثري باشد، نوعي حالت دفع و تقابل را شکل داد. به اعتقاد بسياري از ناظرين بهترين الگوي رفتاري مرسي را ميتوان در قالب مدل مرشد محور اخوان المسلمين تبيين کرد.

رويکردي که با خود نوعي تماميت خواهي در عرصه سياسي را به همراه داشت. به همين دليل کساني که در برخورد با دولت مرسي و اخوان المسلمين حالت بي طرفي داشتند و حتي افرادي که در دولت مرسي حاضر بودند، به دنبال اقدامات وي که مي بايد آن را تحت تاثير بي تجربگي وي در امر سياسي و حکمراني دانست به جبهه مخالفين پيوستند. در واقع مرسي نه تنها نتوانست توقعات مردم به خصوص مخالفين خود را که در قالب خواسته هاي گوناکوني نظير خواسته هاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي ظهور يافته بود را را پاسخ دهد بلکه با برخوردهاي حذفي خود موج جديدتري از اعتراضات عليه خود را بسيج کرد. اين بهانه لازم را به مخالفين براي اقدام عليه دولت مرسي داد.

ب) از لحاظ متغيرهاي بيروني، نگاه برخي دولت هاي منطقه اي و فرا منطقه اي نيز پس از روي کار آمدن مرسي نسبت به وي تغيير کرد. او به خواسته هاي اين دول که در راستاي منافع ملي خودشان مطرح شده بود، پاسخ مورد انتظار را نداد. همه اين مسائل داخلي و بين المللي دست به دست هم داد و باعث شد اعتراضات سطحي به اين نقطه برسد و مرسي را از قدرت برکنار نمايد.

3- نقش غرب در معادلات امروز مصر مسئله ديگري است که بايد بدان پرداخته شود. يقينا غرب و امريکا در اين حرکت بي تاثير نبودند. معترضين مصري به خصوص سردمداران آنها مانند محمد البرادعي، افراد ليبرالي هستند که به انحاء گوناگون و به قرينه اقدامات گذشته شان تحت تاثير غرب اند. از طرف ديگر ايالات متحده آمريکا در راستاي منافع ملي خود نه تنها از مرسي رئيس جمهور قانوني مصر علناً پشتيباني نکرد بلکه به حمايت ضمني از مخالفين وي پرداخت و با اين کار تاثيرات خود را بر روند اعتراضي مخالفين دولت مرسي گذارد. علت اصلي موضعگيري نه چندان شفاف غرب و آمريکا در قبال تحولات مصر به شرايط و آينده نه چندان آشکار مصر و منطقه باز مي گردد.

فرجام سخن

وضعيت امروز مصر شاخصهايي را براي پيش بيني آينده نظام سياسي مصر و حتي منطقه در اختيار مي گذارد. اهميت مصر در جهان اسلام به گونه ايست که هرگونه تغيير و تحول در آن تاثيرات شگرفي بر بسياري از کشورهاي اسلامي ديگر خواهد گذارد. اين امر در جريان بيداري اسلامي در منطقه به اثبات رسيده است. وجود چنين موضوعيست که وقايع امروز مصر را داراي اهميت دو چنداني ساخته است. به هر حال محمد مرسي را بايد نماينده طيف خاصي از اسلام گرايي دانست.

اسلام گرايي اي که در قرابت با اسلام گرايي مورد تقاضاي غرب که پيش از آن در کشورهايي چون عربستان، قطر و به طور ويژه ترکيه ظهور يافته بود. تلاش اين طيف از اسلامگرايي که در شاخصه هايي چون سازش با غرب و اسرائيل، حمايت از رويکردهاي تکفيري و سلفي، تقابل با جبهه مقاومت، غرب گرايي و نظاير آن نمود يافته است ضربه حداکثري به جريان مقاومت و راه اندازي جنگهاي طايفه اي در ميان مسلمانان است.

اين موضوع در نوع رفتار اين دولتها و محمد مرسي در بحران سوريه به خوبي قابل مشاهده است. شکست اين جريان اسلام گرا به عنوان نمودي از جريان اخواني موجود در بسياري از کشورهاي اسلامي که در ترکيه در قالب حزب عدالت و توسعه و در سوريه در قالب شورشيان عليه نظام اسد فعاليت مي کنند امروز وضعيتي را ايجاد نموده که اميد بسياري از ملل منطقه به اين نوع از اسلامگرايي به ياس تبديل شده است. ملل منطقه که پيوندهاي عميقشان با اسلام غير قابل انکار است امروز ديگر اميدي به اسلامگرايي سازشکار ندارند. اسلامگرايي اي که نه اسلامگرايي اصيل و نه غربگرايي اصيل است.

منبع:مرات

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html